نقش والدین در سلامت روان فرزندان

مراحل رشد روانی – عاطفی کودکان - نقش والدین در سلامت روان فرزندان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقش والدین در سلامت روان فرزندان

خصومت بنیادی و اضطراب بنیادی

هرکسی زندگی را با استعداد رشد سالم آغاز می‌کند، اما انسان‌ها مانند سایر ارگانیزم‌های جاندار، برای رشد کردن به شرایط مطلوب نیاز دارند. این شرایط باید محیط صمیمانه و محبت‌آمیز را دربر داشته باشد. کودکان باید محبت واقعی و انضباط سالم را تجربه کنند. چنین شرایطی احساس ایمنی و خوشنودی را در آن‌ها ایجاد می‌کند و امکان رشد کردن مطابق خود واقعی آن‌ها را برایشان فراهم می‌آورد.

متأسفانه، تأثیرات ناگوار متعددی می‌توانند در این شرایط مطلوب اختلال ایجاد کنند. از همه آن‌ها مهم‌تر، ناتوانی یا بی‌میلی والدین در محبت کردن به فرزندانشان است. والدین به خاطر نیازهای روان‌رنجور خودشان، اغلب فرزندانشان را مورد سلطه‌گری، بی‌توجهی، حمایت افراطی، طرد یا لوس کردن قرار می‌دهند. اگر والدین نیاز کودک به ایمنی و خوشنودی را برآورده نکنند، کودک احساس خصومت بنیادی را نسبت به آن‌ها پرورش می‌دهد. با این حال، این کودکان این خصومت را به ندرت به صورت خشم نشان می‌دهند؛ در عوض، آن‌ها خصومت خود را نسبت به والدین سرکوب می‌کنند و هیچ آگاهی از آن ندارند. خصومت سرکوب‌شده از آن پس به احساس عمیق ناایمنی و احساس مبهم نگرانی منجر می‌شود. این حالت اضطراب بنیادی نامیده می‌شود که «هورنای» آن را به این صورت تعریف کرد: «احساس منزوی و درمانده بودن در دنیایی که به صورت بالقوه متخاصم پنداشته می‌شود» و اضطراب بنیادی را به این صورت تعریف کرده است: «احساس کوچک، بی‌اهمیت، درمانده بودن و رها شده و به خطر افتاده در دنیایی که پر از سوء استفاده، تقلب، تهاجم، تحقیر کردن، خیانت و حسادت است».[1]

3/7/3- مراحل رشد روانی عاطفی کودکان

اکثر روانشناسان یادآوری کرده‌اند که اولین سال‌های زندگی، در رشد روانی- عاطفی کودک نقش بسیار مهمی دارد. اریک اریکسون معتقد است که کار اصلی کودک، غیر از موارد دیگر، یادگیری اعتماد است. به نظر او، در دوره خرد سالی، کودک یاد می‌گیردکه دنیا یا محل خوب و رضایت بخش است یا منبع ناراحتی‌ها، ناکامی‌ها و هیجان‌های منفی است. اریکسون معتقد است که رشد شخصیت در طول زندگی ادامه می‌یابد و انسان در هر دوره می‌تواند به سلامت روانی و شکوفایی توانایی‌های انسانی خود برسد. به عقیده او شخصیت از مراحل روانی اجتماعی عبور می‌کند و در مجموع هشت مرحله را پشت سر می‌گذارد: چهار مرحله تا شروع نوجوانی (11سالگی) و چهار مرحله پس از شروع نوجوانی. هر جنبه شخصیت به اجبار باید در طول دوره خاصی از زندگی رشد کند. اگر توانایی لازم برای یک مرحله کسب نشود، دنباله رشد تغیر خواهد کرد و شخص در سازگاری با واقعیت و داشتن بهداشت روانی دشواری خواهد داشت.[2]



[1]   - ر.ک. جس فیست و گریگوری جی فیست، ترجمه یحیی سی محمدی، نظریه‌های شخصیت، ص197. به نقل از: هورنای، 1937، ص92.

[2]   - گنجی، حمزه، بهداشت روانی، ص126.


ارسال شده در توسط محمد نعیم اکبری